اگر منحنی رشد را یک موج سینوسی در نظر بگیریم، خط صعود، مسیر رشد و خط سقوط، مسیر منفی است و این طبیعت هر فعالیت اقتصادی است، لیکن افراد هوشمند، کسانی نیستند که همواره به دنبال بالا نگه داشتن مسیر رشد شرکت باشند، بلکه افرادی هستند که رشد شرکت را کنترل می کنند. این مدیران پس از هر مرحله رشد و صعود، مسیر افقی را انتخاب کرده و شروع به سرمایه گذاری مجدد (از محل سود ایجاد شده) جهت ایجاد زیرساختهای بیشتر برای ماندگاری دراز مدت و رشد پایدار شرکت، می کنند.

 

در حقیقت اگر جلوگیری از سوددهی شرکت را به نوعی زیان تعبیر کنیم، این همان هنر ضرر دادن است که مختص مدیرانی است که تفکر داز مدت دارند و رشد حقیقی مجموعه خود را در ترکیبی از سود و زیان می بینند. اگر به بیوگرافی مدیران موفق نیز رجوع کنیم، مشاهده خواهیم کرد که ذهنیت بیشتر این افراد بر هزینه کردن و سرمایه گذاریهای  زیربنایی متمرکز بوده تا دغدغه رشد سینوسی و دلیل موفقیت تمامی آنها برنامه ریزیهای مستمر زیرساختی پر هزینه در طول فعالیت خود بوده است.

 

یکی دیگر از زمانهایی که باید عملکرد مدیران ما متمرکز بر لیست ضرر و زیان باشد، شرایط بحران اقتصادی است و این دقیقاً مرحله خطیری است که پس از سالها کوشش و زحمت برای ایجاد یک واحد فعال اقتصادی، حال باید کشتی خود را از اقیانوس طوفانی پیش روی خود عبور دهید و بتوانید مجموعه خود را در حالت ثابت و یا با کمی عقب گرد حفظ نمایید. مدیرانی موفق خواهند بود که زودتر به استقبال شرایط سخت و بحرانهای اقتصادی می روند و برخورد پویا و واقع بینانه ای با شرایط موجود از یک طرف و در نظر گرفتن امکانات و توانمندی مجموعه خود از طرف دیگر دارند و اکنون، زمانی است که بخش خصوصی باید برنامه ریزی جامعی برای ماندگاری کمی و کیفی خود داشته باشد.

شرایط بحران اقتصادی:

به دلیل افت قدرت خرید مصرف کنندگان داخلی، میزان فروش کاهش یافته اما هزینه عملیاتی فعال اقتصادی کاهش نیافته است. مصرف کالا و خدمات غیر ضروری در واکنش به افزایش نرخ ارز ۵٠ درصد در سال جاری کاهش یافته است. به میزانی که ارز، گران شده قدرت خرید خا نواده ها زیاد نشده و اختلاف تورم با قدرت خرید خانواده ها، به صورت تغییر سبد خرید و تغییر الگوی مصرف خود را نشان داده است و در حقیقت مصرف بسیاری از کالاها و خدمات از الگوی مصرف قشر متوسط و ضعیف حذف شده است.

حداقل ۵٠ درصد از فعالین اقتصادی که در بخش بازرگانی ، خدمات و سرمایه ای مرتبط با بخش های غیر ضروری فعال هستند، به زیان دهی افتاده اند، هم خرده فروشان و هم عمده فروشان در بخش خدمات و کالاهای غیر ضروری شامل بحث بالا میشوند. این امر کلاهبرداری را در این بخش به اوج خود رسانده است. کلاهبرداری، نیت مجرمانه ندارد، خود به خود حذف ۵٠ درصد از فعالین اقتصادی در این حوزه به این صورت است که خرده فروشان قادر به پرداخت بدهی خود به عمده فروشان نیستند و عمده فروشان حذف میشوند و واکنش عمده فروشان به این روند، جایگزین شدن نقدی فروشی به جای فروش مدت دار است. نقدی فروشی به حذف کاسبکاران فاقد سرمایه در گردش منجر می شود.

بخش بازرگانی ، خدماتی و سرمایه ای مرتبط با کالا و خدمات غیر ضروری باید امسال حداقل ۵٠ درصد کوچک شود. راه حل دیگری نیست، اقتصاد ظرفیت افزایش های اخیر در نرخ ارز را نداشت اما نرخ ارز، افزایش یافت و وقتی ارز بیش از ظرفیت اقتصاد افزایش یابد، واکنش بازار این جور است که عده ای از خرده فروشان پول عمده فروشان را می خورند، عده ای از خرده فروشان با نقدی فروشی حذف می شوند. جوهر کلام اینکه ، بخش مصرفی، بازرگانی و خدمات غیر ضروری باید به شدت کوچک شود، حال اینکه کوچک شدن چگونه خواهد بود خیلی مهم نیست.

بدون شک تهیه لیستی از هزینه های جاری و توسعه ای شرکت، منجر به باز شدن بیشتر چشمها و بازنگری مدیران  همراه با استراتژی کاهش هزینه ها خواهد بود. اگر فعالین اقتصادی اقدام به کاهش شدید هزینه ها کنند در بازار باقی می مانند و در این شرکتها همه چیز بستگی به عملکرد مدیران شرکت دارد.

مدیران برای سرمایه گذاری ثابت انجام شده یا آورده  نباید هیچ سودی لحاظ کنند تا قادر به فروش باشند، در صورتی که به ازای سرمایه گذاری ثابت انجام شده، مبلغی به فروش اضافه شود قیمت بالاتر از قیمت بازار قرار گرفته و فعال اقتصادی قادر به فروش نخواهد بود.

مدیران بابت سرمایه در گردش نیز نمی تواند مبلغی لحاظ کنند، به عبارت دیگر فعالینی که از بانک استقراض کرده اند، نمی توانند هزینه مالی ناشی از استقراض از بانک را از مشتری دریافت کنند.

مدیرانی که جنس را مدتی خریداری می کنند ( مثلا سه ماهه ) و به ازای آن ٩ درصد باید به قیمت کالا اضافه کنند ، بازار این هزینه را نمی پذیرد و لحاظ این هزینه باعث میشود تا قیمت کالا بالاتر از قیمت بازار قرار گیرد و فضای کسب و کار، ظرفیت تحمل نرخ بهره را ندارد.

نتیجه گیری :

فقط فعالین اقتصادی قادر به فروش هستند که ضمن کاهش حداکثری هزینه ها، بابت سرمایه گذاری ثابت، سرمایه در گردش و هزینه های مالی از مشتری مبلغی را طلب نکنند. تمامی موارد اشاره شده، هنر مدیران در ضرر دادن، برای حفظ مجموعه است و امیدواریم بخش خصوصی بتواند از این تکنیک استفاده نموده و به سلامت از بحران اقتصادی پیش رو عبورکند.